بخش حرفهای بی بهانه شامل:قطعات ادبی،حرف دل، حرف عاشقانه، عاشقانه ترین جملات، متن عاشقانه و …

گریه:

گریه شاید زبان ضعف باشد

شاید کودکانه شاید بی غرور…

اما هر وقت گونه هایم خیس می شود

می فهمم نه ضعیفم نه کودکم بلکه پر از احساسم…

گریه
















-------------------------------------------------------------------------------------------

من تنها نیستم, اشکهایم را دارم, اشکهایی که از غم تو بر گونه هایم جاری است. من تنها نیستم, لحظه ها را دارم, لحظه هایی که یکی پس از دیگری عاشقانه می میرند تا حجم فاصله را کمرنگ تر کنند. من تنها نیستم چرا که خیالت حتی یک نفس از من غافل نمی شود. چقدر دوست دارم لحظه هایی را که دلتنگ چشمانت می شوم. هر لحظه دوریت برایم یک دنیا دلتنگی است و چقدر صبور است دل من, چرا که به اندازه تمام لحظه های عاشق بودنم از تو دور هستم . ولی من باز چشم براهم... چشم به راهم تا آرامش را به قلب من هدیه کنی مهربان من

غم

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تقدیم به عشق از دست رفته ام....

امشب باز هم مثل همیشه آسمون دلم بارونیه ولی این دفعه با بقیه دفعه ها فرق داره چون تو نیستی، نیستی که بهم آرامش بدی به حرفام گوش بدی


تو رفتی با یک جمله من ، رفتی ولی نمیدونستی با رفتنت به سرم چی میاری


بارها صدایم را به باد سپردم تا به تو بگوید که چقدر دوستت دارم ولی با سر باز زد به باران دادم تا با قطره هایش به تو بفهماند که دوستت دارم ولی این کار را نکرد دیگر خسته شدم به هر چه سپردم از این کار امتناع کرد


رفتنت خیلی ساده بود و ساده تر از اون آب شدن من بود قطره قطره وجودم میچکه و انتظار برگشتت رو می کشه ولی هر روز من بیشتر آب میشمو تو نمیایی


نیستی که ببینی چقدر شکست خورده ام چقدر از نبودنت رنج میکشم چه روزهایی رو سپری می کنم


نمیدونم این سختی برای منه یا تو هم زجر میکشی از خدا ی خوام که همه سختی هارو بده به من و تو سختی نکشی اینجوری میتونم دلمو خوش کنم به اینکه تو شادی


بهترین جمله ای که میتونم بگو و دوست دارم داد بزنم بهت بگم اینه من هنوزم عاشقتم و دوست دارم


من هنوزم به تو وابسته ام حتی نمیتونم فکر کنم که با دیگری دوست بشم


از باد می خواهم صدایم را به تو برساند


از آتش می خواهم که گرمای عشقم رو به تو نشان دهد که بدونی هنوزم عاشقتم


از آب می خواهم که به تو بفهماند از چشمانم رودی روان شده است


از خاک می خواهم تا به تو بفهماند که هنوز هم من خاکی هستم و روزی به خاک بر خواهم گشت امیدوارم تا قبل از آم تو پیشم باشی


از خدا می خواهم که مراقبت باشد و دوباره صدای عشقم را به تو برساند


صادقانه دوستت دارم عشقم

marg to

---------------------------------------------------------------------------------------------------

زیبای من!
چنانت محتاجم، که بی تو زندگی ام نیست، و چنانت مشتاقم، که جز تو، دل دادگی ام. چندانت مهربان یافتم، که تنها به تو دل باختم. ای آن که نامت بلند است و حدیث بودنت، بی چون و چند! ای زیبای محض! من سر در تسلیم تو تا بردم و نقش غیر از تو ستردم؛ هیچ نماند، الآ عشق. تو را با کدامین واژه باید ستود؟ که ستایش گری خُردینه ام و پرستش گری، کمینه.

eshgh


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

در تمام مسیر طولانی که خود را همراه آن کرده بودم
تسلیم دوست داشتنهایم شدم و هزاران بار بغض خود را در گلوی خود حبس کردم
تو در دلم جوانه زدی و زیستی اما به خواست من ,و حال من به این زیستن خاتمه میدهم
دل گمراهم بوی عطر عشق تو را ناخواسته و ندانسته به سوی من آورد
فکر میکردم در پاییز هم می توان جوانه زد اما این بار ساقه های محبت در دل من خشک و سیاه شدند
قلب عاشقانه ام را چه بی رحمانه سوزاندی
لحظه های سبز و شیرین مرا چه ناعادلانه به سیاهی و تلخی کشاندی
همیشه بر آن بودم که از عشق زیبایم برای همگان بخونم
و فریاد برآرم که چگونه عاشق دوست داشتنت بودم
اما هرگز این خروش عشق را در دل من باور نداشتی
حالا دیگر شرمگین این دل خود شدم.... براستی چرا تورا ساختم ؟؟؟؟


چرا تورا ساختم ؟
چرا ترانه های عاشقی را برای تو سرودم؟
حال دیگر عشق من خفته است, دستانم دیگر آغوش گرمت را طلب نمی کنند
وای بر من که چگونه در حسرت دوست داشتنت سوختم
وای بر من که چگونه شب و روزم را آلوده ی تو کردم
چه ناگاه بانگ نفسهایت را برایم خاموش کردی
چه ناگاه شیشه ی دلم را با غرورت شکستی
و چه ناگاه مرا در آتش عشق بی فروغت سوزاندی
رهایت کردم,رهایت کردم که دیگر در قفس قلبم اسیرو درمانده نباشی
عشق تو را برای خود یک خاطره ی جاویدانه ثبت خواهم کرد
یقین داشته باش که دیگر سرزمین تشنه ی دلم را با وجود تو سیراب نخواهم کرد
و گلهای زیبای باغچه ی عشقم را دیگر با نگاه تو آبیاری نخواهم کرد
تقدیر را اینگونه برایم رقم زدی می توانست زیباتر از این باشد
غنچه ایی در حال شکفتن باشد اما تو خواهان آن نبودی
دیگر نمی مانم,می روم ,میروم و آن کلبه عاشقی و آن غروب پاییزی را با تمام زیبائیهایش به تو می سپارم
پس رهایش نکن بگذار بپاس عشقی که به تو داشتم این خاطرات برای همیشه زنده بماند
هرگز شوق سفر را با من نداشتی ... و هرگز مرا همراهی نکردی
نمیدانم خانه عاشقی کجاست و به کدامین سو باید رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0002

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------




گزارش تخلف
بعدی